نشاط کوچولوی هفت ساله با مامانش وارد کلاس میشن.
یه دونه از این سلام گنده ها میکنم و با یه عالمه لبخند ازش میپرسم چطوری نشاط خانوم؟
دخترک نفسشو ُپر میکنه , نیشش باز میشه تا میاد جواب بده مامانش میدواِ وسط که خیلی ممنون , به لطف شما , شما که خوب هستین ایشالا , خسته نباشید ......
نشاط کوچولوی نحیف خودشو رو صندلی پیانو جا میده. سرمو خم میکنم طرفش که نگاش بیفته به نگاهم و ازش میپرسم خب این هفته چی داشتیم عزیزم؟
دخترک عینکشو صاف میکنه, باز تا یه نفس عمیق میگیره واسه جواب , مامانش از جا می پره کتابارو در میاره و دونه دونه نشون میده کدوم تمرینا از کدوم کتابا بوده و یه گزارش مفصلم از کیفیت و کمیت تمرینای نشاط در طول هفته ارائه میده . یه دفتر فسقلیم اون وسط رد میکنه طرفم که بعد میفهمم دفترچه انضباتیه!
دخترک واقعن خوب میزنه اما اون وسط یه جا گیر میکنه . تا میام بگم سل نبود عزیزم فااِ مامانه با غیظ و پرخاش و تهدیدو .. می پره وسط که نشاط حواستو جمع کنا. مگه نمیبینی چی نوشته؟؟؟
فک کردم دختر بی نوا حتما اندازه من جا نخورده چون سریع خودشو جمع و جور کرد . با اینهمه نمیدونم بره دلگرمی خودم یا اون پشتشو ناز کردم گفتم عب نداره یه بار دیگه از اول میزان میزنیم. چند میزان بعد دوباره اشتباه میکنه و ایندفعه عین برق گرفته ها برمیگرده طرف مامانش و مامانه هم کم نمیزاره و یه دونه از اون اخم شصت گره ها با یه اَهِ محکم و نفرت انگیز مهمونش میکنه(از همون اَه ا که توش کلی تشر و منت و رخ کشیدنو پشت خالی کردنه) .
ته دل من که سوراخ شد بچه رو نمیدونم .
دخترک دسپاچه میشه و دیگه رسمن قاطی میکنه کجاییم , نشونش میدم اما مغزش دیگه تعطیه. عین مغز خودم...
کلی نازش کردم , باهاش حرف زدم . هر ترفند مودبانه ای که حالی میکرد مخاطب من تو کلاس کیه کار گرفتم اما فایده نمی کنه. زبون خانومه آروم نمیگیره . کلاس داره تموم میشه و من هنوز صداشو نشنیدم..
مامانه عین بلبل تعارفارو ردیف میکنه , دخترو میکنه بیرون , خدافظی و درو میبنده.
با خودم فک میکنم حتی فرصت نداد خدافظی کنه . یهو نشاط کوچولو درو هولکی باز میکنه و با یه صدای عجیب و جبغ مانندی میگه خدااااافظ!
گناهی نداشت که صداش اونجوری دراومد. مطمئنم زیاد فرصت شنیدن انعکاس صدای خودشو بیرون از خونه پیدا نمیکنه . میدونم اون خدافظی عجیبم یه تشکر بود . اینو تو نگاهش خوندم . تشکر بره چند دقیقه محترم شمرده شدن وجودش..
تمام مدت کلاس فقط یه چیزی تو کلم چرخ میخورد . آرزوی فجیع یه دونه از اون چکشای گنده و سرپهن کارتونی . از همونا که جیم کری تو
مسک از تو آستین کتش کشید بیرون ساعت ونگ ونگیه رو پودر کرد. .